مهدی درستی: دیدن برف بر قله دماوند از میدان فاطمی تهران و
ایستادن در اتوبان چمران و تماشای برفهای توچال و لذت بردن از نگاهی پرعشق به
تهرانِ پر نور از بالاترین نقطه شهر دیگر به اندازه شکار یک شهابسنگ روی آسمان شب
اتفاقی و غیرمنتظره است...
مدتهاست صدای تهران نوای تنبک و صدای آشنای مرتضی
احمدی و شعرهای سادهاش نیست... سالهاست تهران از جویهای باریک شمرون و رفت و
آمدهای پرشور و حال بازار و سبزهمیدان به دنیایی جدید پنجره گشودهاست، پنجرهای
که اگر پشت به آن بایستی صدای بوق خودروها را میشنوی و صدای ساخت و ساز و کندن زمین
و رفت و آمد هواپیما و صدای موسیقی بلند همسایه و کوچکترین صدای آپارتمان بغلی به
سرعت از گوش تا مغزت را طی میکند و حجم میگیرد و چندین برابر می شود و اگر با
چشمانی گشوده سرت را از پنجره بیرون کنی، شتاب میبینی و رفت و آمد دیوانهوار
خودروها و آدمها و شلوغیهای مترو و فریاد فروشندههای دورهگرد و ترافیک و ترافیک
و ترافیک...
در این شهر و در آپارتمان کوچک پایین اتوبان نواب، همچون سراسر تهران، شهرنشینان تکهای زمین را که روی هوا بالا رفته
و ساخته شده، برای حیات و آرامش و زندگی و کار خود برگزیدهاند... شکل ظاهری
ساختمان حس زندگی در آن را به خوبی نمایان میکند، زندگی در میان همه رفت و
آمدهای همسایگان و شهری که خستهتر از مردمش زیر پای میلیونها انسان هر روز بیشتر
منقبض میشود و در خود فرو میرود... گاه به نظر میرسد این شهر با مردمش سرشوخی
را باز کرده... شوخی تلخی که میخنداند و میگریاند... مانند یک صحنه نمایش.
زندانی خیابان نواب
چه فضایی مناسبتر از صحنه تئاتر با تمام گرما و گیراییاش برای گفتن از شهر و مردمی که هر روز میبینیم و لمس میکنیم و حالا میخواهیم با کمی فاصله قصه یکی از آنان را به تماشا بنشینیم.
با همین نگاه، هوشمند هنرکار کارگردان و بازیگر سراغ نمایشنامه «زندانی خیابان دوم» نوشته نیل سایمون رفته است. سایمون چند سالیست که در ایران به محبوبیت بالایی دست یافته و نوشتههایش که با حس و حال مردمان تهران و ایران همخوانی دارد، از زاویه نگاه کارگردانان ایرانی روی صحنه میرود.
این بار اما هنرکار یک نمایشنامه پرطرفدار از این نویسنده آمریکایی را برگزیده است. سایمون در «زندانی خیابان دوم» از خیابان دوم نیویورک و زندگی گره خوره یک زن و شوهر میگوید، اما هنرکار ترجیح داده قصه نیویورکی را با لهجه تهرانی برای مردمان تهران روایت کند، پس به این ترتیب «زندانی خیابان نواب» بعد از مدتی کار روی نمایشنامه به نگارش درآمد، نمایشی که از ۲۳ بهمن ماه در خانه نمایش اداره تئاتر روی صحنه خواهد رفت.
قبل از شروع اجراها و برای همراهی یک روزه با گروه نمایش گزارشی از تمرینات این گروه جمع و جور تهیه شد. گزارشی از یک روز پر کار گروه نمایش «زندانی خیابان نواب».
آن سوی صحنه
ظهر یک روز برفی زمستان، در حالی که شهر تهران هنوز ذوقزده از برف زمستانی سفیدی را به رخ مردمانش میکشید راه پشت صحنه نمایش «زندانی خیابان نواب» را پیش گرفتم. در ساختمان قدیمی اداره تئاتر، در راهروهایی که با تابلوهای نمایشهای خاطرهانگیز تئاتر تزئین شده بودند، سکوت بیش از هر چیز جلب توجه میکرد، سکوتی که به یک باره با صدای فریاد زنی شکست... زنی گلهمند و کلافه که با صدای بلند اعتراض خود را به زبان میآورد... دوباره راهرو در سکوت فرو رفت تا به پلاتوی تمرین نمایش رسیدم.
اتاقی جمع و جور همچون گروهی که گوشه انتهایی اتاق گرد هم آمده بودند و دیالوگ میگفتند و بازی میکردند. آزیتا نوریوفا ثریای نمایشنامه «زندانی خیابان نواب» را جان میبخشید و مهدی وثوقی ناصر را. ناصر و ثریا زن و شوهری میانسالاند که در آپارتمانی در خیابان نواب تهران کنار همسایگان پرتعدادشان زندگی میکنند.
هنرکار در میان دیالوگها و گفتوگوهای این زن و شوهر هر از گاهی نکاتی را به بازیگران نمایش خود یادآور میشود و زمانی با فاصله به تماشای کار آنان مینشیند. ناصر و ثریا و تمام گروه بعد از تمرین یک بخش از نمایش فرصت استراحت کوتاهی به دست آوردند و این زمان بهترین موقعیت بود برای پرسیدن از حال و هوای «زندانی خیابان نواب». چرا زندانی و چرا خیابان نواب؟ چرا برداشتی از این نمایشنامه سایمون و اینکه اصلا چطور میتوان با لحنی طنز به تلخیهای نگاه کرد؟
تماشای شخصیتهای حقیقی در آینه نمایش
سکوت خانه نمایش و راهروهایی که با تابلوهای قدیمیاش اصالت تئاتر را در ایران یادآور میشود، فضای مناسبی بود برای پرسیدن از «زندانی خیابان نواب» اینکه چطور کارگردانی چون هنرکار که پیش از این هم علاقهمندی خود را به نمایشهایی کمپرسوناژ نشان داده بود این بار هم فقط سه شخصیت را راهی صحنه نمایش میکند؟
هنرکار که به تازگی پس از مدتی دوری از ایران به سرزمین خود بازگشته، نگاه طنزآمیز سایمون را به زندگی طبقه متوسط پسندیده است. او درباره گزینش این متن گفت: «با نگاهی به دور و برمان میبینیم شرایط الان ما چقدر شبیه شرایط دهه ۷۰ آمریکاست، یعنی زمانی که سایمون قصه خود را در «زندانی خیابان دوم» روایت میکند. آن شرایط بحران و رکود آمریکا در دهه هفتاد همان شرایطی است که ما امروز با آن روبه رو هستیم.»
اگر نمایشنامه «زندانی خیابان دوم» سایمون را ورق زده باشید نخستین نکتهای که توجهها را جلب میکند حس نزدیک به شخصیتهای اصلی نمایشنامه است و حالا که هنرکار آن را به شهر تهران آورده درک و حس کردن ثریا و ناصر بسیار سادهتر شده است. هنرکار نظر خود را در این مورد گفت: «موقعیتها و شخصیتهای این نمایش آنقدر واقعی و ملموس است که به راحتی هرکس میتواند خودش را در آینه آن به خصوص دو شخصیت اصلی ببیند.»
او ادامه داد: «به هر حال هر آدمی شرایط را میشناسد و میداند در کشورش چه میگذرد، من مدتی ایران نبودم و در آن مقطع فکر میکردم چه کاری میتوانم اجرا کنم؟ در آن زمان این متن به ذهنم آمد. این نمایشنامه را از قبل میشناختم، متن انگلیسی آن را پیدا کردم و دوباره خواندم، دیدم که چقدر به فضای امروز ایران نزدیک است. همین نکته موجب شد کار روی ترجمه آن را شروع کنم تا اینکه به ایران بازگشتم و با ترجمه فوقالعاده شهرام زرگر از متن مواجه شدم.»
هنرکار گفت: «وقتی برگشتم ترجمه شهرام زرگر به بازار آمده بود، متنی که فوق العاده است و در اصل میتوان آن را یکی از بهترین ترجمههایی دانست که از یک نمایشنامه یافت میشود. آقای زرگر در انتخاب کلمات بسیار با وسواس و دقیق عمل کرده و معادلهای فارسی خوبی به کار برده است، وقتی کاری به این زیبایی در بازار وجود داشت من دیگر به ترجمه ادامه ندادم.»
او با اشاره به گفتوگویی که با شهرام زرگر داشته، گفت: «با شهرام زرگر صحبت کردم و همان متن را مبنای بازنویسی قرار دادم. بازنویسی یک ماه تا یک ماه و نیم طول کشید. دلیل این طولانی شدن هم گشت و گذاری بود که در شهر داشتم، میخواستم در محلهایی که قصه روایت میشود حتما مشاهدات عینی داشته باشم و متن را براساس واقعیتهای شهر و زندگی در منطقهای که قصه روایت میشود، بازنویسی کنم.»
هنرکار درباره نتیجه بازنویسی نمایشنامه «زندانی خیابان دوم» توضیح داد: «این سیری بود که طی شد تا این بازنویسی شکل گرفت، کسانی هم که نگاهی به متن بازنویسی شده انداختند بدشان نیامده و اذعان کردند که درست انجام شده است، جدای از آن باید در اجرا ببینیم چقدر این انطباق صورت گرفته است.»
او افزود: «ضمن اینکه میشود این کار را با همان متن اصلی اجرا کرد، همانند خیلی از کارهای نیل سایمون که الان با متن اصلی اجرا میشود. اما من ترجیح دادم که این کار را اینطور اجرا کنم.»
هنرکار از آن دست کارگردانانی است که میتوان علاقهمندیاش را به آدابته کردن متنها در آثارش یافت، همانطور که در «پیوند خونی» نوشته آتول فوگارد، قصه دو برادر سیاه پوست و سفید پوست را به مرزهای فلسطین برد و قصه دو برادر فلسطینی و اسرائیلی را روایت کرد و یا در «آنتیگونه» برداشت خود را اثر جادوانه سوفوکل به نمایش گذاشت. او درباره این موضوع گفت: «بازنویسی نمایشنامه تقریبا در تمام کارهایم اتفاق افتاده است. این بازنویسی همواره با احترام کامل به نویسنده پیش رفته است و سعی کردهام اندیشه نویسنده را دست نزنم. دراماتورژی بخشی از وظیفه کارگردان است و در بازنویسی تغییرات عمدهای میدهم. در کارهای قبلیام مثلا «پیوند خونی»، «سلام خداحافظ»، «آنتیگونه» و «پروانه مفرغی» تغییراتی را به تناسب شرایطی که دوست داشتم یا امروزی کردن کار ایجاد کردم.»
خیابان نواب نمادی از دنیاهای متضاد است
این هنرمند درباره علت انتخاب نام خیابان نواب برای نمایش و رابطهای که با محوریت این اثر دارد، گفت: «در واقع وقتی متن را آداپته کردم برخی چیزهایش را هم تغییر دادم، معادل خیابان دوم نیویورک قطعا خیابان نواب نیست. ولی خیابان نواب ترکیبی از مجموعه آدمهای به شدت متضاد به ما میدهد. در عین حالی که در ساختمانهای خیابان نواب از طبقات متوسط کارمند زندگی می کنند، در همان فضا آدمهایی که را میتوان دید که به اصطلاح حاشیهنشین هستند. یعنی فرض کنید طبقه ششم یک هنرمند باشد، طبقه پایین او یک کارگر، واحد بغلش یک زن تنها باشد و... این ترکیب در خیلی از نقاط تهران وجود دارد اما خیابان نواب به نماد تبدیل شده است و ما سعی کردیم مشکلاتی که آدمهای این خیابان دارند را در کارمان بیشتر منعکس کنیم که این یک مقدار زیادی با آن مشکلاتی که شخصیتهای اصلی داستان با خیابان دوم نیویورک داشتند تغییر کرده است.»
شخصیت اصلی هر دو نمایش از رکود اقتصادی دیوانه شدهاند
او درباره تاثیری که تغییر مکان بر نمایشنامه داشته است، توضیح داد: «این تغییر لوکیشن، تغییر شرایط و طبقه را هم ایجاب کرده است. الان ناصر در «زندانی خیابان نواب» با مل در نسخه اصلی دو طبقه و دو داستان متفاوت دارند ولی یک عنصر مشترک بین آنان است و اینکه اینکه رکود اقتصادی هر دو را دیوانه کرده است.»
«زندانی خیابان نواب» حرف خیلی از مردم جامعه است
مهدی وثوقی بازیگر باسابقه تئاتر و تلویزیون که این روزها مشغول تمرین در نمایش «زندانی خیابان نواب» به کارگردانی هوشمند هنرکار است، معتقد است که این نمایش با توجه به مضمونی که دارد میتواند به خوبی با تماشاگر ارتباط برقرار کند.
وثوقی درباره اینکه چه ویژگی هایی در این اثر باعث شد که پیشنهاد بازی در آن را قبول کند، گفت: «نمایشنامه این اثر اکت زیادی داشت و بازی در این کار من را به چالش میکشید. زیرا که نقش زیاد کار میبرد و من با بازی در این اثر قصد داشتم که خودم را محک بزنم.»
او درباره موضوع نمایش «زندانی خیابان نواب» که برگرفته از واقعیت امروز جامعه ماست، بیان کرد: «این نمایش و کلا تئاتر حرف مردم و جامعه را میزند و این تجربه ممکن است که برای خیلی از افراد رخ داده باشد. وقتی نمایشنامه را خواندم دیدم که حرف خیلی از افراد جامعه است و همان لوکیشنی که برای نمایش هم انتخاب شده است نشانگر این است که موضوع اثر حرف خیلی از افرادی است که ساکن آن منطقه هستند.»
این بازیگر گفت: «به نظرم این نمایش اکثریت اهالی خیابان نواب را میتواند با خود همراه کند و اگر سالن نمایشی نزدیک این خیابان میتوانستیم پیدا کنیم به نظرم میشد یک سال آنجا اجرا برویم زیرا که حرفمان حرف همان مردم است.»
مضمون نمایش برآمده از تنش اقتصادی است
وثوقی همچنین گفت: «مردم که امروز از نظر اقتصادی در تنگنا هستند اگر مشکلی برایشان پیش بیاید دچار بحران و تنش میشوند و مضمون اصلی این اثر نیز همین تنش برآمده از شرایط است.»
او پیش بینی خود از استقبال مخاطبان را به دلیل مضمون ملموسی که این نمایش دارد، اینطور بیان کرد: «اگر ما تبلیغات در حوالی خیابان نواب داشته باشیم تصور میکنم 40 تا 50 درصد ساکنین این خیابان به تماشای این اثر میآمدند و دیگران را هم دعوت به تماشای کار میکردند زیرا که کنجکاو میشدند که از موضوع این نمایش مطلع شوند. به نظرم اگر کار به بهترین شکل ممکن انجام شود حتما مورد استقبال و بازدید زیادی قرار میگیرد.»
وثوقی همچنین گفت: «در طول مدت تمرین هر فردی که به تماشای کار میآمد، نظر مثبتی داشت و اینکه این نمایش توانسته رضایت افراد را جلب کند. نتیجه شناخت کافی کارگردان از کارش است و اهمیتی که برای آن قائل است. همچنین ارتباطی که توانسته با بازیگران برقرار کند و این ارتباط دوسویه زمینهساز این باورپذیری شده است.»
بازیگری که علاقهمند به نمایشهای کم پرسوناژ است
آزیتا نوریوفا بازیگر نقش ثریا خود را علاقهمند به نمایشهای کم پرسوناژ معرفی کرد و سبک کار هنرکار یکی از دلایل حضور خود این نمایش دانست. او که از سالها قبل با این کارگردان همکاری داشته نمونه ایرانی ادنا ادیسون نیل سایمون را در «زندانی در خیابان نواب» ایفا میکند، او معتقد است این نقش برای تماشاگران بسیار ملموس است و تمام تلاش خود را کرده تا این نقش را باورپذیر اجرا کند.
نوریوفا در مورد همکاری با هنرکار و حضور در نمایش «زندانی خیابان نواب» گفت: «شکل کار آقای هنرکار را خیلی دوست دارم، اولین چیزی که در کارشان وجود دارد و شناسنامهشان است نظم است، من هم شدیدا از طرفداران نظم هستم. نکته دیگر اینکه باهم دوست هستیم و 20 سال است که باهم همکاری داریم. در مرحله بعدی متن جذاب نمایش بود که توجه من را جلب کرد. زمان خواندن نمایشنامه از شخصیت بامزه، جذاب و کاریکاتور گونه ثریا خوشم آمد، من بیشتر نقش جدی بازی میکنم و برایم جالب بود که این نقش را با پیرنگی از طنز بازی کنم. خیلی هم تاکید دارم که این بامزگی و کاریکاتوری بودن را در بازیام نشان دهم.»
نوریوفا درباره سختیهای این کار که تنها سه بازیگر دارد و بار زیادی روی دوش او به عنوان بازیگر اصلی قرار دارد، توضیح داد: «من واقعا کارهای کم پرسوناژ را بیشتر دوست دارم، چون عاشق بازیگری هستم کارهایی که از اول تا آخر روی صحنه هستم بیشتر برایم جذاب است. بعد این کار موقعیتهایی دارد که به قول معروف نقش آدم را بیشتر به چالش میکشاند و این خیلی برایم جذابیت دارد.»
این بازیگر گفت: «خیلی سعی کردم شخصیت ثریا تلخیهایی که در شخصیتهای واقعی در اجتماع میبینیم را نداشته باشد و ریزه کاریهایی به آن اضافه کردم. نمایش واقعا با شرایط امروز جامعه ما مطابقت دارد و بسیار نزدیک است، وضع اقتصادی مردم و به خصوص طبقه متوسط را نابود کرده است و خانواده این نمایش هم جزو این طبقه هستند.»
شروع قصه از ۲۳ بهمن
گروه نمایش همچنان سرگرم کار بودند و با پایان تمرینات تازه کارهای آمادهسازی دکور و ساخت موسیقی و باقی امور برای فراهم کردن شرایط اجرا آغاز میشد.
گروه را ترک کردم و در شهری راهی شدم که پر از ثریاها و ناصرهاست... شهری که صبح تا شب از کنار چندین ثریا و ناصرش میگذریم بدون اینکه نگاهی پر مهر به خطوط پررنگی که چالشهای زندگی بر صورت هرکداممان کشیدن بیندازیم...
تصور اینکه هر کدام از این ثریاها و ناصرها اگر با فاصله چند صندلی به تماشای زندگی خود روی صحنه نمایش بنشینند چه حسی در آنان ایجاد خواهد کرد سرگرمم کرد، به تماشای نمایشی که از ۲۳ بهمن ماه در خانه نمایش در خیابانی یادگار تهران قدیم روی صحنه خواهد رفت.
عکسهای پشت صحنه نمایش: ابراهیم حسینی
5858
نظر شما